-
نگاه من یکساله شد!
یکشنبه 3 شهریورماه سال 1387 18:36
انسان وقتی حرفی برای گفتن نداشته باشه ، به نظر شما باید چکار کنه ؟ تنها جمله ای که به ذهنم بعد از مدتها رسید ، همین جمله بود ! نیومدم که خیلی مزاحم بشم ، نیومدم وقتتون رو مثل قدیما خیلی بگیرم ، نیومدم که ... اومدم فقط بگم ، نگاه من یکساله شد ، همین ! و تشکر کنم ، از همراهی همه ی عزیزان ، دوستان و خوانندگان وبلاگ ....
-
ای مهربانتر از برگ در بوسه های باران
یکشنبه 29 اردیبهشتماه سال 1387 08:06
ای مهربانتر از برگ، در بوسه های باران بیداری ستاره در چشم جویباران آئینه نگاهت، پیوند صبح و ساحل لبخند گاهگاهت، صبح ستاره باران بازآ که در هوایت، خاموشی جنونم فریادها بر انگیخت از سنگ کوهساران ای جویبار جاری، زین سایه برگ مگریز کاینگونه فرصت از کف، دادند بیشماران گفتی به روزگاری، مهری نشسته گفتم بیرون نمی توان کرد،...
-
قرار
پنجشنبه 26 اردیبهشتماه سال 1387 13:57
چند وقتی است که در نوشتن تنبل شده ام ، می خواهم کاری کنم که مجبور باشم بیشتر بنویسم ، می خواهم عناوین نوشته های آینده ام را بنویسم شاید به خاطر گل روی شما هم که باشد ، مطلب را بنویسم . 1- تو هم 58 ی هستی و من هم 58 ی ولی ... 2- تأملی در باب عشق و مفهموم امروزی آن . 3- پروازم میدهی و 4- نقدی بر برنامه مثلث شیشه ای جناب...
-
طلای کثیف
پنجشنبه 26 اردیبهشتماه سال 1387 09:20
اینقدر بی احتیاط نباش ، کمی بادقت دستت را فرو ببر . شاید خدای نخواسته سوزن آلوده ای ، خودت که بهتر از من می دانی ، حتما بهتر از من می دانی که چقدر سوزن مصرف شده ی آلوده این روزها زیاد شده است . راستی حالا که حرفش پیش آمد ، نزدیک این چیزها نشوی . صورتت را بالا بگیر توی چشمهای من نگاه کن ، خوب . تا صبح طول میکشد که کیسه...
-
یک قاشق مرباخوری فلسفه ...
دوشنبه 23 اردیبهشتماه سال 1387 10:09
عالم یا حادث است یا قدیم چون نمی تواند ، هم حادث باشد و هم قدیم ، چون جمع نقیضین است ، نه حادث باشد نه قدیم ، که محال است ، پس یا قدیم است ، یا حادث . قدیم بودن یک امر را باید اثبات کرد و همین طور حادث بودن را . و چون حادث بودن نیاز به مبدا دارد و قدیم بودن نیز نیاز به علمی که اثبات کند و مشاهده که عالم قدیم است ، و...
-
من هم می میرم اما نه مثل ...
یکشنبه 22 اردیبهشتماه سال 1387 13:29
من هم می میرم اما نه مثل غلامعلی که از درخت به زیر افتاد پس گاوان از گرسنگی ماغ کشیدند وبا غیظ ساقه های خشک را جویدند چه کسی برای گاوها علوفه می ریزد؟ من هم می میرم اما نه مثل گل بانو که سر زایمان مرد پس صغرا مادر برادر کوچکش شد و مدرسه نرفت چه کسی جاجیم می بافد؟ من هم می میرم اما نه مثل حیدر که از کوه پرت شد پس گرگ...
-
واشنگتن عروسیه!
پنجشنبه 19 اردیبهشتماه سال 1387 10:21
مهم نیست... شناسنامه ات صادره از کجا باشد؟ وقتی شهرک صدر دارد می سوزد! مهم نیست... شناسنامه ام صادره از کجا باشد؟ وقتی دارم با این فاجعه می سازم! حسان برادر نادیده ام! خانه خراب ترین شیعه قلبم! از همین جا…همین شهر لعنتی! که به زور می خواهند یکی از تیم های سرخش را قهرمان جام خلیج فارس کنند! و یکی از تیم های لا جوردی اش...
-
آنجا که ماهیها عاشق بودند
چهارشنبه 18 اردیبهشتماه سال 1387 09:51
دیروز پس از یک ماه سری به پارک محله مان زدم ، سطح آب حوض بزرگ وسط پارک ، به کمتر از نصف کاهش پیدا کرده بود ، و ماهیهای قرمزی که یک ماه پیش آنجا سرحال و سرزنده دیده بودم ، بر سطح آب ، بی حرکت مانده بودند ، چند دقیقه ای را به نظاره نشستم ، به نظاره ماهیهایی که عاشق بودند . دور حوض مردم در حال کار خودشان بودند ، بعضی در...
-
چشمان عاشق
سهشنبه 17 اردیبهشتماه سال 1387 10:27
چشمان عاشقش را به صورت های جور وا جور آدم ها می دوزد ، نگاهش مملو است از محبت و عشق به انسانها . ولی کسی به چشمان عاشق او نگاه نمی کند ، همه فقط به پاهای دوار او ، که زیر یک صندلی چسبیده اند ، نگاه می کنند . *** پ ن : شما وقتی یک ناتوان حرکتی رو مببینید ، چه احساسی بهتون دست میده ؟ شکر که اونجوری نیستید ، ترحم ،...
-
...
شنبه 14 اردیبهشتماه سال 1387 15:38
نمی دانم از چه بنویسم ، از کجا ، فعلا یک عکس ببینید تا بعد .
-
بی نام
پنجشنبه 12 اردیبهشتماه سال 1387 14:39
یه زحمت برای شما عزیز جان داشتم و آن ، اینکه ، یه اسمی برای این عکس انتخاب کنی ، همین . عکس از من ، اسم از شما .
-
فقط برای ...
سهشنبه 10 اردیبهشتماه سال 1387 18:10
فقط در گذشته ماندن کار انسان های ضعیف است ، بلکه گذشته، تجربه است و حال، زندگی و آینده، برنامه.
-
محو
دوشنبه 9 اردیبهشتماه سال 1387 17:59
محو تماشا شده ام ...
-
در اوج آرزو
یکشنبه 8 اردیبهشتماه سال 1387 14:46
بگذار تا ازین شب دشوار بگذریم آنگه چه مژده ها که به بام سحر بریم رود رونده سینه و سر می زند به سنگ یعنی بیا که ره بگشاییم و بگذریم لعلی چکیده از دل ما بود و یاوه گشت خون می خوریم باز که بازش بپروریم ای روشن از جمال تو ایینه ی خیال بنمای رخ که در نظرت نیز بنگریم دریاب بال خسته ی جویندگان که ما در اوج آرزو به هوای تو می...
-
جمعه شکوفه
شنبه 7 اردیبهشتماه سال 1387 15:44
آنقدر تصاویر روستای ایگل برای من جالب و دیدنی بود ، که انتظار یکساله برای دیدن دوباره شکوفه های گیلاس برایم غیرممکن بود ، این سری عکس ها هم مربوط به جمعه شکوفه است .
-
چهارشنبه شکوفه
شنبه 7 اردیبهشتماه سال 1387 08:01
چهارشنبه چهارم اردیبهشت مهمان شکوفه های گیلاس روستای ایگل ، بودیم . این عکس ها(سری اول) هم روایتی کوتاه ازاین کوهپیمایی . پیرمرد با دلی پر، در میان شکوفه های گیلاس مشغول بیل زدن بود و من برای بار دیگر فهمیدم : گرسنگی ، گرسنگی است حتی در بهشت .
-
چهارشنبه شکوفه
پنجشنبه 5 اردیبهشتماه سال 1387 15:29
چهارشنبه چهارم اردیبهشت مهمان شکوفه های گیلاس روستای ایگل ، بودیم . این عکس ها(سری اول) هم روایتی کوتاه ازاین کوهپیمایی .
-
یک تکه از خدا
پنجشنبه 5 اردیبهشتماه سال 1387 12:26
پله ها را دوتا یکی می کنم ، تا خودم را پشت در برسانم ، با زدن چند ضربه نرم ، به آن طرف در می فهمانم که پشت در ایستاده ام . در باز میشود و من مستقیم ، همان روبرو ، پنجره که نه دریچه ای را می بینم ، اما بسته . با مادربزرگت که الان برای سومین بار طعم مادر بزرگ شدن را می چشد ، به در یچه می چسبیم تا پرستار - که توسط ایشان...
-
زبان مادری
سهشنبه 3 اردیبهشتماه سال 1387 16:14
می گویم : الان وقتشه ، اگه نفرستی دیر میشه ، بچه از سن 3- 4 سالگی اگه زبان رو شروع کنه ، خیلی بهتره ، عصر عصره زبان انگلیسیه ، اگه بچه ت زبان بلد نباشه ، بیسواده ! می گوید : آره راست میگی ، می خوام بفرستم کلاس زبان و ادبیات ، ولی کلاس زبان و ادبیات مادری ، زبان شیوای پارسی . پ ن : امروز صبح وقتی سوار تاکسی شدم ، موج...
-
نکته
دوشنبه 2 اردیبهشتماه سال 1387 16:38
بعضی ها دست و پایشان و مغزشان اصلا کار نمی کند . بعضی ها دیگر ، دست و پایشان بیشتر از مغزشان کار می کند . و بعضی ها دیگر مغزشان از دست و پایشان بیشتر کار می کند . و بعضی دیگر نیز که عده ی قلیلی را شامل می شود ، مغز و دست و پایشان متناسب و هماهنگ کار می کند . *** پ ن 1 : نوشتار فوق به تأمل بیشتری نیاز دارد . پ ن 2 :...
-
نکته
دوشنبه 2 اردیبهشتماه سال 1387 15:47
بعضی ها دست و پایشان و مغزشان اصلا کار نمی کند . بعضی ها دیگر ، دست و پایشان بیشتر از مغزشان کار می کند . و بعضی ها دیگر مغزشان از دست و پایشان بیشتر کار می کند . و بعضی دیگر نیز که عده ی قلیلی را شامل می شود ، مغز و دست و پایشان متناسب و هماهنگ کار می کند . *** پ ن 1 : نوشتار فوق به تأمل بیشتری نیاز دارد . پ ن 2 :...
-
دل پاک
دوشنبه 2 اردیبهشتماه سال 1387 15:15
می گویم : امروز روز زمین پاک است . می گوید : روز دل پاک کدام روز است ؟
-
سوناتا
یکشنبه 1 اردیبهشتماه سال 1387 17:06
درب شیشه ای را با زحمت باز میکند ، پس از نگاهی کوتاه به ماشین هایی که از پشت شیشه چند دقیقه ی قبل داشت تماشایشان می کرد ، منتظر می ماند تا مسئول فروش ماشین ها با ظاهری آراسته به او خوش آمد بگوید . کاغذ نیمه مچاله ای را از جیبش در می آورد و با صدایی نه چندان مطمئن می گوید : من این ماشین را می خواهم ، همین که اسمش را...
-
سوناتا
یکشنبه 1 اردیبهشتماه سال 1387 15:38
درب شیشه ای را با زحمت باز میکند ، پس از نگاهی کوتاه به ماشین هایی که از پشت شیشه چند دقیقه ی قبل داشت تماشایشان می کرد ، منتظر می ماند تا مسئول فروش ماشین ها با ظاهری آراسته به او خوش آمد بگوید . کاغذ نیمه مچاله ای را از جیبش در می آورد و با صدایی نه چندان مطمئن می گوید : من این ماشین را می خواهم ، همین که اسمش را...
-
سوناتا
یکشنبه 1 اردیبهشتماه سال 1387 12:51
درب شیشه ای را با زحمت باز میکند ، پس از نگاهی کوتاه به ماشین هایی که از پشت شیشه چند دقیقه ی قبل داشت تماشایشان می کرد ، منتظر ماند تا مسئول فروش ماشین با ظاهری آراسته به او خوش آمد بگوید . کاغذی نیمه مچاله ای را از جیبش در می آورد و با صدایی نه چندان مطمئن می گوید : من این ماشین را می خواهم ، همین که اسمش را روی این...
-
نشانی
یکشنبه 1 اردیبهشتماه سال 1387 08:54
از من نشانی می خواهد ، که خانه ی دوست کجاست ؟ می گویم : همه جاست ، او حتی همین جا هم هست ! می گوید :کجاست ؟ می گویم : همین جا ! با تعجبی انکاری می گوید : همین جاست ؟!
-
آینه
شنبه 31 فروردینماه سال 1387 08:30
یکی از دوستان یوسف وقتی شنید که یوسف عزیز مصر شده است ، قصد دیدار او کرد ، روانه ی مصر شد ، توشه ی راه فراهم کرد . با خود اندیشید برای دوستی که عزیز مصر است و از داشتنی های دنیا هر چه بخواهم برای او ارمغان ببرم ، او بهترش را دارد ، چه ببرم ؟ هر چه جستجو کرد ، کمتر یافت . وقتی به دیدار یوسف رسید ، پس از تشریفات و...
-
با حافظ
چهارشنبه 28 فروردینماه سال 1387 11:19
در چمن باد بهاری ز کنار گل و سرو به هواداری آن عارض و قامت برخاست مست بگذشتی و از خلوتیان ملکوت به تماشای تو آشوب قیامت برخاست پیش رفتار تو پا بر نگرفت از خجلت سرو سرکش که به ناز از قد و قامت برخاست
-
جوش شیرین
سهشنبه 27 فروردینماه سال 1387 11:22
دوستی می گفت : نانوا ها هم جوش شیرین می زنند ، بیچاره فرهاد .
-
نیایش
سهشنبه 27 فروردینماه سال 1387 08:10
پروردگارا ، بنای آفرینش ما بر اساس ضعف و رقت بنا شده و تو که آفریدگار ما هستی می دانی که ما مشتی آب و خاک نباشیم .در آن روزگار که در زندان رحم ، خون همی خوردیم و در ورای پرده ها و ظلمت ها دست و پا بسته همی خفتیم و همچنان هنگامی که به دنیا پای گذاشتیم و چشم به نور و نعمت گشودیم ، باز هم با ضعف و مستمندی قرین بودیم و...