نگاه من

به نگاه من خوش آمدید

نگاه من

به نگاه من خوش آمدید

زبان مادری

 

می گویم : الان وقتشه ، اگه نفرستی دیر میشه ، بچه از سن 3- 4 سالگی اگه زبان رو شروع کنه ، خیلی بهتره ، عصر عصره زبان انگلیسیه ، اگه بچه ت زبان بلد نباشه ، بیسواده !

می گوید : آره راست میگی ، می خوام بفرستم کلاس زبان و ادبیات ، ولی کلاس زبان و ادبیات مادری ، زبان شیوای پارسی .



پ ن :
امروز صبح وقتی سوار تاکسی شدم ، موج رادیو ، روی رادیوی تهران تنظیم بود و گزارشگر خانم آن مشغول سین جیم یک نفر بیچاره ، البته علاوه بر امر محیر العقول فوق ، اجساد مبارک سعدی و حافظ و خاقانی و فردوسی و بقیه بزرگان زبان و ادب پارسی را در گورشان به بهترین نحو ممکن می لرزاند ، مثل ویبره ی N95.
کجاست سازنده این کاخ بلند ، که زنده کرده عجم را بدین پارسی ، ببیند که در رسانه ی به اصطلاح ملی آن خانمی از زور زیادی هویت و افاضات و کرامات و فرهنگ ، بگونه ای صحبت می کند ، که گویی یک انگلیسی زبان دارد پارسی صحبت می کند .
شما هم شاید نمونه هایی با ارزش از این دست آدم های بافرهنگ را ، دیده باشید .
باور کنید اگر آن خانم را در آن لحظه گیر می آوردم ، حتما میهمان یک مشت ناقابلش می کردم . البته باید مشت را نثار فامیل ایشان کرد که موجب استخدام شان در رادیو شده است .
این چه دردی است که پس از درد استفاده ی بیش از حد واژه های لاتین ، سراغ ما آمده ، همین درد را می گویم ، همین ، بگونه ای صحبت کردن ، که انگار مثلا آمریکایی هستیم ، زهی خیال باطل ، نه آمریکایی می شویم ، و نه ایرانی باقی می مانیم .
آن کلاغ و راه رفتنش را یادتان که هست .
بیچاره فکر می کند ، با این ادا و اصول ، هویتی را برای خود فراهم کرده است .
برای فهم بیشتر و به عنوان آگهی بازرگانی وسط سخنرانی رجوع کنید به دفتر پنجم، مثنوی معنوی و داستان ( اینجایش دچار عارضه خودسانسوری است)
نمی دانستم به صدا و سیما زنگ بزنم ، به صدا و سیمایی که سخره گرفتن فرهنگ و ملتش را به عنوان افتخار محسوب می کند ، چه فایده ای خواهد داشت ؟! یاسین خواندن است در گوش درازگوش .
در مملکتی که فرزندان برومند آن در این دوره ، پینگلیش بهتر از پارسی می نویسند ، دیگر چه انتظاری می توان داشت ؟!
بگذریم ، زبان در کام و آتش در نهان است .