-
با بابا طاهر
پنجشنبه 26 مهرماه سال 1386 15:23
مرا سر نه سامان آفریدند پرشانم پریشان آفریدند پریشان خاطران رفتند و در خاک مرا از خاک ایشان آفریدند
-
با بابا طاهر
پنجشنبه 26 مهرماه سال 1386 12:34
مرا سر نه سامان آفریدند پرشانم پریشان آفریدند پریشان خاطران رفتند و در خاک مرا از خاک ایشان آفریدند
-
با حافظ
چهارشنبه 25 مهرماه سال 1386 14:05
مصلحت نیست که ازپرده برون افتد راز ور نه در مجلس رندان خبری نیست که نیست
-
با حافظ
چهارشنبه 25 مهرماه سال 1386 09:49
مصلحت نیست که ازپرده برون افتد راز ور نه در مجلس رندان خبری نیست که نیست
-
[ بدون عنوان ]
سهشنبه 24 مهرماه سال 1386 16:57
-
[ بدون عنوان ]
سهشنبه 24 مهرماه سال 1386 12:44
-
[ بدون عنوان ]
سهشنبه 24 مهرماه سال 1386 08:56
هی دست میرود به کمرها یکی یکی وقتی که میرسند خبرها یکی یکی خم گشته است قد پدرها دو تا دو تا وقتی که میرسند پسرها یکی یکی... سردار بی سر آمدهای تا که خم شوند از روی دارها همه سرها یکی یکی رفتی که بین مردم دنیا عوض شود درباره بهشت نظرها یکی یکی شعر از مهدی رحیمی درباره پدر دو شهید
-
[ بدون عنوان ]
سهشنبه 24 مهرماه سال 1386 08:54
آن شب که بود فرصت سبز دعا فقط گل کرد در قنوت شما ربنا فقط باریده بود عشق در آن دشت و میوزید عطر زلال نافله از خیمهها فقط ... یک کاروان رسید ولی روی خیمههاست سرهایتان در این سفر از هم جدا فقط ... تو مرگ را به سخره گرفتی کجا رواست تا نام تو خلاصه شود در عزا فقط ... محمدعلی مجاهدی (پروانه)
-
مدار
سهشنبه 24 مهرماه سال 1386 08:24
وقتی گریبان عدم با دست خلقت می درید وقتی ابد چشم تو را پیش از ازل می آفرید وقتی زمین ناز تو را در آسمانها می کشید وقتی عطش طعم تو را با اشکهایم می چشید من عاشق چشمت شدم نه عقل بود ونه دلی چیزی نمی دانم از این دیوانگی و عاقلی یک آن شد این عاشق شدن دنیا همان یک لحظه بود آن دم که چشمانت مرا از عمق چشمانم ربود وقتی که من...
-
پند
سهشنبه 24 مهرماه سال 1386 08:15
از غیر ننالم همچو حباب مدام درگیر هوای خویشتنم
-
[ بدون عنوان ]
دوشنبه 23 مهرماه سال 1386 15:17
.
-
[ بدون عنوان ]
دوشنبه 23 مهرماه سال 1386 13:05
m
-
حدیث
دوشنبه 23 مهرماه سال 1386 10:30
سعادتمند کسی است که در معنویات به بالاتر از خودش نگاه کند و در مادیات به پائین تر از خودش . حضرت رسول اکرم (ص)
-
[ بدون عنوان ]
یکشنبه 22 مهرماه سال 1386 17:24
الهى در ذات خودم متحیرم تا چه رسد در ذات تو.
-
[ بدون عنوان ]
یکشنبه 22 مهرماه سال 1386 12:46
از باغ می برند چراغانیت کنند تا کاج جشنهای زمستانیت کنند ***** پوشیده اند صبح تورا ابر های تار با این بهانه که بارانیت کنند ***** یوسف به این رها شدن از چاه . دل مبند این بار می برند که زندانیت کنند ***** ای گل گمان مکن به شب جشن می روی شاید به خاک مرده ای ارزانیت کنند ***** یک نقطه بیش فرق بین رحیم و رجیم نیست از...
-
[ بدون عنوان ]
پنجشنبه 19 مهرماه سال 1386 12:06
چنان پر شد فضای سینه از دوست که فکر خویش گم شد از ضمیرم
-
[ بدون عنوان ]
پنجشنبه 19 مهرماه سال 1386 10:08
از باغ می برند چراغانیت کنند تا کاج جشنهای زمستانیت کنند ***** پوشیده اند صبح تورا ابر های تار با این بهانه که بارانیت کنند ***** یوسف به این رها شدن از چاه . دل مبند این بار می برند که زندانیت کنند ***** ای گل گمان مکن به شب جشن می روی شاید به خاک مرده ای ارزانیت کنند ***** یک نقطه بیش فرق بین رحیم و رجیم نیست از...
-
[ بدون عنوان ]
پنجشنبه 19 مهرماه سال 1386 09:09
الهى از روى آفتاب و ماه و ستارگان شرمندهام از انس و جان شرمندهام حتى از روى شیطان شرمندهام که همه در کار خود استوارند و این سست عهد ناپایدار. برگرفته از الهی نامه استاد حسن زاده آملی http://www.hawzah.net/Per/K/ELAHINAM/Index.htm
-
با مولانا
چهارشنبه 18 مهرماه سال 1386 14:07
صبحدم شد برخیز ای جوان رخت بربند و برس در کاروان کاروان رفت و تو غافل خفته ای در زیانی در زیانی در زیان عمر را ضایع مکن در معصیت تا تر و تازه بمانی جاودان پاک باش و خاک این در گاه باش کبر کم کن در سماع عاشقان
-
با مولانا
چهارشنبه 18 مهرماه سال 1386 11:33
صبحدم شد برخیز ای جوان رخت بربند و برس در کاروان کاروان رفت و تو غافل خفته ای در زیانی در زیانی در زیان عمر را ضایع مکن در معصیت تا تر و تازه بمانی جاودان پاک باش و خاک این در گاه باش کبر کم کن در سماع عاشقان
-
با مولانا
چهارشنبه 18 مهرماه سال 1386 09:18
صبحدم شد برخیز ای جوان رخت بربند و برس در کاروان کاروان رفت و تو غافل خفته ای در زیانی در زیانی در زیان عمر را ضایع مکن در معصیت تا تر و تازه بمانی جاودان پاک باش و خاک این در گاه باش کبر کم کن در سماع عاشقان
-
با مولانا
سهشنبه 17 مهرماه سال 1386 13:28
صبحدم شد برخیز ای جوان رخت بربند و برس در کاروان کاروان رفت و تو غافل خفته ای در زیانی در زیانی در زیان عمر را ضایع مکن در معصیت تا تر و تازه بمانی جاودان پاک باش و خاک این در گاه باش کبر کم کن در سماع عاشقان
-
با مولانا
سهشنبه 17 مهرماه سال 1386 10:41
صبحدم شد برخیز ای جوان رخت بربند و برس در کاروان کاروان رفت و تو غافل خفته ای در زیانی در زیانی در زیان عمر را زایع مکن در معصیت تا تر و تازه بمانی جاودان پاک باش و خاک این در گاه باش کبر کم کن در سماع عاشقان
-
با مولانا
دوشنبه 16 مهرماه سال 1386 16:37
صبحدم شد برخیز ای جوان رخت بربند و برس در کاروان کاروان رفت و تو غافل خفته ای در زیانی در زیانی در زیان عمر را زایع مکن در معصیت تا تر و تازه بمانی جاودان پاک باش و خاک این در گاه باش کبر کم کن در سماع عاشقان
-
[ بدون عنوان ]
دوشنبه 16 مهرماه سال 1386 15:20
-
با مولانا
دوشنبه 16 مهرماه سال 1386 15:09
صبحدم شد برخیز ای جوان رخت بربند و برس در کاروان کاروان رفت و تو غافل خفته ای در زیانی در زیانی در زیان عمر را زایع مکن در معصیت تا تر و تازه بمانی جاودان پاک باش و خاک این در گاه باش کبر کم کن در سماع عاشقان
-
[ بدون عنوان ]
دوشنبه 16 مهرماه سال 1386 14:39
-
[ بدون عنوان ]
دوشنبه 16 مهرماه سال 1386 14:36
-
[ بدون عنوان ]
دوشنبه 16 مهرماه سال 1386 14:29
-
کاش
دوشنبه 16 مهرماه سال 1386 14:22
کاش من هم یک کمی عباس بابایی بودم ...