-
خدا
پنجشنبه 29 شهریورماه سال 1386 14:15
ملا صدرا می گوید : خداوند بی نهایت است و لامکان و بی زمان اما به قدر فهم تو کوچک می شود و به قدر نیاز تو فرود می آید و به قدر آرزوی تو گسترده می شود و به قدر ایمان تو کارگشا می شود یتیمان را پدر می شود و مادر محتاجان برادری را برادر می شود عقیمان را طفل می شود ناامیدان را امید می شود گمگشتگان را راه می شود در تاریکی...
-
لینک
چهارشنبه 28 شهریورماه سال 1386 15:37
گل های بسیار زیبا را از این لینک ببینید ... http://www.katinkamatson.com/prints/paper4.html به نظر شما کسی که این گل ها را خلق کرده خودش زیباتر از این گل ها نباید باشد ؟!
-
راهنما
چهارشنبه 28 شهریورماه سال 1386 15:12
همنشین بى خرد مباش که او کار خود را براى تو آراید و دوست دارد تو را چون خود نماید . ( نهج البلاغه )
-
[ بدون عنوان ]
چهارشنبه 28 شهریورماه سال 1386 15:07
انشام دوباره بیست بابای گلم! موضوع:( کسی که نیست)- بابای گلم- دیشب زن همسایه به من گفت :یتیم معنای یتیم چیست بابای گلم؟! رباعی از : میلاد عرفانپور آدرس وبلاگ میلاد عرفان پور : http://www.merfan.parsiblog.com/
-
شبستان گل
چهارشنبه 28 شهریورماه سال 1386 15:00
آمد درست زیر شبستان گل نشست دربین آن جماعت مغرور شب پرست یک تکه آفتاب نه یک تکه از بهشت... حالا درست پشت سر من نشسته است این بیت مطلع غزلی عاشقانه نیست این سومین ردیف نمازی خیالی است گلدستهی اذان و من و هایهایهای اللهاکبر و انا فی کل واد ِ ... مست سبحان من یمیت و یحیی و لا اله الا هوالذی اخذالعهد فی الست یک پرده...
-
...
سهشنبه 27 شهریورماه سال 1386 08:01
آیینه شو جمال پری طلعتان طلب روجاروب کن خانه سپس میهمان طلب
-
همراه
دوشنبه 26 شهریورماه سال 1386 09:06
هیچکس تنها نیست ... همراه اول . . . . . . . . . تذکر: به این جمله کمی بیشتر توجه کنیم
-
مهتاب
یکشنبه 25 شهریورماه سال 1386 12:43
ما نقد عافیت به می ناب داده ایم خار و خس وجود به سیلاب داده ایم رخسار یار گونه آتش از آن گرفت کاین لاله را ز خون جگر آب داده ایم آن شعله ایم کز نفس گرم سینه سوز گرمی به آفتاب جهانتاب داده ایم در جستجوی اهل دلی عمر ما گذشت جان در هوای گوهر نایاب داده ایم کامی نبرده ایم از آن سیمتن رهی از دور بوسه بر رخ مهتاب داده ایم...
-
نغمه حسرت
یکشنبه 25 شهریورماه سال 1386 12:42
یاد ایامی که در گلشن فغانی داشتم در میان لاله و گل آشیانی داشتم گرد آن شمع طرب می سوختم پروانه وار پای آن سرو روان اشک روانی داشتم آتشم بر جان ولی از شکوه لب خاموش بود عشق را از شوق بودم خک بوس درگهی چون غبار از شکر سر بر آستانی داشتم در خزان با سرو و نسرینم بهاری تازه بود در زمین با ماه و پروین آسمانی داشتم درد بی...
-
میهمانی
شنبه 24 شهریورماه سال 1386 10:24
چقدر زود می گذرد این میهمانی ...
-
...
پنجشنبه 22 شهریورماه سال 1386 10:40
رسالهای که نوشتم ز اشک ناز فروشم نه شد که بر تو فرستم نه شد که باز بپوشم گناه و درد به یک سو غم فراق به یک سو تمام عمر دو بار گران نشسته به دوشم گلایه هست و لیکن نمانده حال گلایه تو درسئوال بکوش و مبین چنینکهخموشم ز پای گرچه بیفتم وصال تو ندهد دست ولی چه چاره که باید تمام عمر بکوشم اگر چه بی کس و کارم اگر چه هیچ...
-
جواب گمشده از یک خواننده
چهارشنبه 21 شهریورماه سال 1386 15:30
روزگاری بود نسیمی جسم بی جانم را گرفت ناگهان از بوی عطرش از سر تا به پایم خیره ماندند در شگفت هر عضوی از بدن سازی برای خود زد، دل به یک طرف پا به یک طرف دست به طرفی دیگر … شیرازه از وجودم باز شد آوارگی و در بدری تازه آغاز شد سر به دیوار و چشمان باران زده ،دل همچو پرنده در قفس میزد خودش رو به هر سو نفس به نفس این لحظه...
-
'گمشده
چهارشنبه 21 شهریورماه سال 1386 08:48
ما از خدای گمشده ایم او به جستجو چون ماییم نیازمند آرزو گاهی درون لاله نویسد پیام خویش گاهی به سینه مرغها به های هو در خاکدان ما زندگی گم است این گوهری که گم شده ماییم ! یا که اوست .....
-
داد دل
سهشنبه 20 شهریورماه سال 1386 12:42
در زلف تو بند بود داد دل ما در بند کمند بود داد دل ما ای داد به داد دل ما کس نرسید از بس که بلند بود داد دل ما قیصر امین پور ( بر گرفته از مجموعه دستور زبان عشق )
-
نام من عشق است
دوشنبه 19 شهریورماه سال 1386 17:29
شبی با بید می رقصم ، شبی با باد می جنگم که من چون غنچه های صبحدم بسیار دلتنگم مرا چون آینه هرکس به کیش خویش پندارد و الّا من چو مِی با مست و با هشیار یکرنگم شبی در گوشه ی محراب قدری «ربّنا» خواندم همان یک بار تارِ موی یار افتاد در چنگم اگر دنیا مرا چندی برقصاند ملالی نیست که من گریانده ام یک عمر دنیا را به آهنگم به...
-
رباعی اذان
دوشنبه 19 شهریورماه سال 1386 17:28
داخل که شدم ، به نام آهو گفتم با اشک وضو گرفته ، «یاهو» گفتم در مسجد عشق رفته بودم به نیاز گفتند : اذان بگو ... من از او گف شاعر : یک عاشق ناشناس
-
ترانه بارانی (1)
دوشنبه 19 شهریورماه سال 1386 17:00
سر زده به دل دوباره غم کودکانه ای آهسته می ترواد از این غم ترانه ای باران شبیه کودکی ام پشت شیشه هاست دارم هوای گریه خدایا بهانه ای ! قیصر امین پور (برگرفته از کتاب دستور زبان عشق )
-
سرشار
دوشنبه 19 شهریورماه سال 1386 13:12
دیشب من خدا بودم ...
-
دستور زبان عشق
یکشنبه 18 شهریورماه سال 1386 17:29
دست عشق از دامن دل دور باد ! می توان آیا به دل دستور داد ؟ می توان آیا به دریا حکم کرد که دلت را یادی از ساحل مباد ؟ موج را آیا توان فرمود : ایست ! باد را فرمود : باید ایستاد ؟ آنکه دستور زبان عشق را بی گزاره در نهاد ما نهاد خوب می دانست تیغ تیز را در کفِ مستی نمی بایست داد
-
آرزوی بزرگ
یکشنبه 18 شهریورماه سال 1386 17:18
نه چندان بزرگم که کوچک بیابم خود را نه آنقدر کوچک که خود را بزرگ . . . گریز از میانمایگی آرزویی بزرگ است ؟ قیصر امین پور ( بر گرفته از کتاب دستور زبان عشق )
-
تولدم ...
یکشنبه 18 شهریورماه سال 1386 16:39
امروز من 28 سالم تمام شد و وارد 29 سالگی شدم ... برای کسی که در کودکی به خودش قول داده بود تا 30 سالگی انسان بزرگی شود به نظر شما وقتی هیچ نشده باشد ، امروز رو باید چه بکند ...
-
شب اسطوره
یکشنبه 18 شهریورماه سال 1386 16:31
دور از همه مردم شده ام در خودم امشب پیدا شده ام ، گم شده ام در خودم امشب لبریز ز سرمستی و سرریز ز هستی دریای تلاطم شده ام در خودم امشب در هر نفسم بوی گلی تازه شکفته است یک باغ تبسم شدهام در خودم امشب تا نورِ تو تابیده به طور کلماتم موسای تکلم شده ام در خودم امشب باریده مگر نم نم نام تو به شعرم باران ترنم شده ام در...
-
شب اسطوره
یکشنبه 18 شهریورماه سال 1386 16:26
دور از همه مردم شده ام در خودم امشب پیدا شده ام ، گم شده ام در خودم امشب لبریز ز سرمستی و سرریز ز هستی دریای تلاطم شده ام در خودم امشب در هر نفسم بوی گلی تازه شکفته است یک باغ تبسم شدهام در خودم امشب تا نورِ تو تابیده به طور کلماتم موسای تکلم شده ام در خودم امشب باریده مگر نم نم نام تو به شعرم باران ترنم شده ام در...
-
شب اسطوره
یکشنبه 18 شهریورماه سال 1386 16:06
-
خاک شیر
شنبه 17 شهریورماه سال 1386 15:04
هوا گرم بود و خورشید وسط آسمان ... خیابان خلوت و اکثر مغازه ها بسته بودند و گه گاهی عابری از کنار من عبور می کرد . تلاش من برای پیدا کردن یک شیر آب هم بی نتیجه بود . داشتم عرق ریزان زیر این حرارت طاقت فرسا دنبال یه چیزی که بتونه یک کمی منو خنک کنه می گشتم ، که مغازه آب میوه فروشی با عطش زیادی منو صدا کرد . چه جوری...
-
ریشه ضرب المثل های فارسی (تعارف شاه عبدالعظیمی)
شنبه 17 شهریورماه سال 1386 14:31
مثل بالا و مورد اصطلاح آن را همه کس می داند . به قول علامه دهخدا : دعوت کردن کسی را به چیزی بی ارزش ، چون آب خزینه حمام را به تازه وارد اهدا کردن ... تعارف شاه عبدالعظیمی است . اینکه به زبان گوید به منزل آیند ، یا فلان متاع از شما باشد و از دل راضی نیست . به طور کلی هر گونه تعارف غیر عملی را که از دل بر نیاید تعارف...
-
ریشه ضرب المثل های فارسی (تعارف شاه عبدالعظیمی)
شنبه 17 شهریورماه سال 1386 14:26
مثل بالا و مورد اصطلاح آن را همه کس می داند . به قول علامه دهخدا : دعوت کردن کسی را به چیزی بی ارزش ، چون آب خزینه حمام را به تازه وارد اهدا کردن ... تعارف شاه عبدالعظیمی است . اینکه به زبان گوید به منزل آیند ، یا فلان متاع از شما باشد و از دل راضی نیست . به طور کلی هر گونه تعارف غیر عملی را که از دل بر نیاید تعارف...
-
راز زیبایی
شنبه 17 شهریورماه سال 1386 09:17
ای اهل نظر جمال اگر این است در حیرت آینه سفر این است زاییده ی چشم ماست زیبایی ؟ یعنی که جمال در نظر این است ؟ یا چشم خود از جمال می زاید معنای بصیرت و بصر این است ؟ آنی که به چشم عاشقان «آن» است در منظر چشم بی نظر «این» است سیلی است که می برد درختان را باران به عبارت دگر این است این هیزم هر چه خشکتر ، خوشتر جنگل به...
-
ریشه ضرب المثل های فارسی (قوز بالاقوز)
شنبه 17 شهریورماه سال 1386 08:42
قوز بالاقوز هنگامی که یک نفر گرفتار مصیبتی شده و روی ندانم کاری مصیبت تازهای هم برای خودش فراهم میکند این مثل را میگویند. یک قوزی بود که خیلی غصه میخورد چرا قوز دارد؟ یک شب مهتابی از خواب بیدار شد خیال کرد سحر شده، بلند شد رفت حمام. از سر تون حمام که رد شد صدای ساز و آواز به گوشش خورد. اعتنا نکرد و رفت تو. سر بینه...
-
چیستان
پنجشنبه 15 شهریورماه سال 1386 10:30
ما گنهکاریم، آری ، جرم ما هم عاشقی است آری اما آنکه آدم هست و عاشق نیست ، کیست ؟ زندگی بی عشق ، اگر باشد ، همان جان کندن است دم به دم جان کندن ای دل کار دشواری است ، نیست ؟ زندگی بی عشق ، اگر باشد ، لبی بی خنده است بر لبِ بی خنده باید جای خندیدن گریست زندگی بی عشق ، اگر باشد ، هبوطی دائم است آنکه عاشق نیست ، هم اینجا...