نگاه من

به نگاه من خوش آمدید

نگاه من

به نگاه من خوش آمدید

کاروان رفت و ...

عمر بگذشت به بی حاصلی و بوالهوسی

ای پسر جام می ام ده که به پیری برسی

چه شکرهاست در این شهر که قانع شده اند

شاهبازان طریقت به مقام مگسی

کاروان رفت و تو در خواب و بیابان در پیش

کی روی؟ ره زکه پرسی؟ چه کنی؟ چون باشی؟!

بال بگشا و صفیر از شجر طوبی زن

حیف باشد چو تو مرغی که اسیر قفسی