بگذرد ایام تلخ و گاه هجران نیز هم
ناله و سوز از دل و از چشم گریان نیز هم
شرح بی پایان عشق و عالم دلبستگی
بگذرد هم بر فقیران و به شاهان نیز هم
کی توان زد تکیه براین گنبد ناپایدار
چون حباب آرزو سست است بنیان نیز هم
خلق سرگردان میان دین و دنیا را بگو
ترسم از کف این دهید و لاجرم آن نیز هم
ایدل از تشویش دنیا بر حذر باش عاقبت
آنکه افزون شد نصیبش، داد تاوان نیز هم
بر عروس خنده دنیا دلت را خوش مدار
گاه دامادی رسد روزی به پایان نیز هم
هم به دل داغ است و هم روی زبانم ناله ای
در فضای دیده ام از اشک باران نیز هم
صد دریغ از مدعی ،اندر نداری دیده ام
خویش از من شد جدا و خیل یاران نیز هم
«عاکف» از امواج سخت زندگی در هم مپیچ
نوح کشتیبان بداند گاه طوفان نیز هم