اینقدر بی احتیاط نباش ، کمی بادقت دستت را فرو ببر . شاید خدای نخواسته سوزن آلوده ای ، خودت که بهتر از من می دانی ، حتما بهتر از من می دانی که چقدر سوزن مصرف شده ی آلوده این روزها زیاد شده است . راستی حالا که حرفش پیش آمد ، نزدیک این چیزها نشوی . صورتت را بالا بگیر توی چشمهای من نگاه کن ، خوب .
تا صبح طول میکشد که کیسه ات را پرکنی ؟ واقعا هر شب کارت تا صبح همین است ؟ آی مواظب لبه ی تیز شیشه ها باش ، ها ، دقت کن . «دلم زخمی و سیاه و کثیف می شود ، وقتی جایش را با دست های تو عوض می کنم .» کاش مثل قدیم مردم جلوی خانه هایشان کپه کپه آشغال می ریختند ، تا تو اینقدر مجبور نبودی سطل که نه ، آشغالهای مخزن به این بزرگی رو برای چند تکه پلاستیک و کاغذ و کارتن و ... اینقدر جابجا کنی . کاش میشد روی سطل زباله ها نوشت ، لطفا زباله ها از مبدا تفکیک نمائید تا عده ی زیادی سالم بمانند . می گویند طلای کثیف ، شنیده ای که ؟ این چه طلایی است که برای تو فقط کثیفی اش و برای عده ای دیگر طلایش رسیده است .
|